جدول جو
جدول جو

معنی سلیح داری - جستجوی لغت در جدول جو

سلیح داری
(سِ)
سلاح داشتن. عمل سلاح داشتن:
زهره دهدش بجام یاری
مریخ کند سلیح داری.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلاح دار
تصویر سلاح دار
کسی که سلاح با خود دارد، دارندۀ سلاح، حامل سلاح، سلاحی
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
اسلحه داری. نگاهداری اسلحه: هریک مردی را از خویشان خویش اختیار کنند که بسلاحداری بباید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 67).
زهره دهدش بجام یاری
مریخ کند سلاحداری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلید داری
تصویر کلید داری
شغل و عمل کلید دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاحداری
تصویر سلاحداری
زنو مندی، زینه مندی، عمل سلاحدار مسلح بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیحدار
تصویر سلیحدار
کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلحداری
تصویر سلحداری
عمل سلاحدار مسلح بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیحدار
تصویر سلیحدار
((س))
سلاحدار
فرهنگ فارسی معین